۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

نمونه های کارگروهی در سینمای روز جهان - قسمت اول

شاید برای علاقمندان سینما این حقیقت تلخی باشد که در ایران و همه جای دنیا موفقیت یک فیلم بیشتر بنام کارگردان و تا حدی بازیگران آن نگاشته می شود. نکته ای که در این بین اغلب پنهان می ماند نقش عواملی است که ظرافت کار آنها کمتر به چشم بینندگان معمولی و متاسفانه عده زیادی از منتقدان معمولی(!) می آید. در طول تاریخ سینما چه در فیلمهای پرمخاطب و عامه پسند و چه در فیلمهای هنری و جدی تر، آنچه که بر پرده می آید صرفا حاصل کار کارگردان و بازیگر نیست بلکه در بیشتر موارد یک تیم خلاق و متخصص در کنار آنان در ایجاد یک محصول سینمایی مشارکت داشته اند.
کارگردان موفق و صاحب سبکی را در نظر بگیرید. اگر این کارگردان در فیلمهای مختلفش فرضا آهنگسازان متعددی را برای ساخت موسیقی متن فیلمهایش بکار گیرد می توان گفت که این بینش کارگردان است که بر نحوه کار آن آهنگسازان تاثیر گذاشته است. اما با مطالعه اندکی در تاریخ سینما مشاهده می شود که بسیاری از کارگردانان صاحب سبک در طول سالیان متمادی فعالیت خود با یک تیم ثابت کار کرده اند. درچنین شرایطی شاید بهتر باشد بجای صحبت از بینش کارگردان از نگرش تیمی که تمام اعضای آن در ساخت فیلم شریک هستند یاد شود. بگذارید مثالی بزنم:
بارها و بارها شنیده ایم و خوانده ایم از فیلمهایی که حاصل پربار همکاری هیچکاک با کری گرانت، جیمز استیوارت، گریس کلی و دیگران بعنوان بازیگر بوده اند. اما چند بار به نقش بی بدیل رابرت برکس(Robert Burks) بعنوان مدیر فیلمبرداری همیشگی هیچکاک، در توانایی به تصویر کشیدن ایده های خلاقانه استاد اشاره شده است؟ راستی بدون موسیقی برنارد هرمن (Bernard Herrmann)، آیا فیلمهای هیچکاک به این درجه از کیفیت می رسیدند؟ جالب این که این قصه حتی در مورد کارگردانانی که خارج از نظام استودیویی آمریکا و با کنترل کاملی فیلمهای خود را ساخته و می سازند هم صدق می کند: آیا نقش سون نیکویست (Sven Nykvist) در به تصویر کشیدن تراوشات ذهن خارق العاده اینگمار برگمان در بیشتر فیلمهای او، شایسته توجه و تقدیر نیست؟ در این بین البته بسیاری از کارگردانان هم با تواضع و بدرستی موفقیت خود را مرهون همکاری با تیم خلاقی دانسته اند که همواره در کنارشان بوده است. استیون اسپیلبرگ یکی از دلایل موفقیت خود را همکاری مداوم با عوامل ثابت از آهنگساز و مدیر فیلمبرداری گرفته تا تدوینگر و سایر عوامل ذکر کرده است.
پس این فرض منطقی است که ساختن یک فیلم را به مثابه یک بازی تیمی بدانیم نه یک بازی یک نفره، بازی ای که البته در آن کارگردانها ستاره تیمشان هستند. در این متن قصد دارم به گروههایی از سینماگران شاغل که عمدتا از نسل جوان سینما محسوب می شوند بپردازم. علت این انتخابها، هم علاقه شخصی خودم به آثار برآمده از همکاری آنها و هم به روز بودن فیلمهایشان و علاقه نسل امروزی به این فیلمهاست. نکته قابل تامل در مورد این تیمهای خلاق آن است که بیشتر آنها از هنگام تهیه و تولید اولین فیلم کارگردانشان تیم خود را شکل داده اند.
ضمن آنکه این نکته قابل ذکر است که بررسی کار گروهی فیلمسازان در سینما می تواند تا ریز ترین و حرفه ای ترین جزئیات یک فیلم نظیر تدوین، طراحی صحنه و لباس، صدا و ... نیز پیش برود.
تیم کریستوفر نولان : راویان تکه تکه شدن زمان
شامل کریستوفر نولان: کارگردان، والی فسیتر:مدیر فیلمبرداری، دیوید جولیان : آهنگساز و ...
حاصل همکاری این گروه فیلمهایی نظیر Following، Memento، Prestige و ... است که وجه مشترک تمامی آنها روایتهای تو در تو و بازی خارق العاده با زمان است.
کریستوفر نولان : نولان جوان نابغه است که در ده سال گذشته نگاه علاقه مندان سینما را به خود معطوف کرده است و سال گذشته بالاخره توانست در جلب انبوه مخاطبان عام نیز موفق باشد.
نولان در اولین فیلم بلندش یعنی(1998) Following یک داستان جنایی نا متعارف را دستمایه قرار داد.، فیلمی سیاه و سفید وبا بودجه ای بسیار اندک که بدرستی نوید ظهور یک فیلمساز خوشفکر را میداد. فیلم بعدی او، (2000)Memento یا یادگاری که به اعتقاد من شایستگی قرارگرفتن در فهرست ده فیلم برتر دهه اول هزاره سوم را دارد، از نظر هنری یک موفقیت تمام عیار بود. نوآوری فیلم چه در مضمون و چه در اجرا در همین ده سال بارها مورد تقلید سینماگران متعددی قرار گرفته است. نولان با بیخوابی یا(2001) Insomnia که بازسازی هالیوودی یک فیلم نروژی بود یک گام به عقب نهاد. فیلم اثر آبرومندی بود اما ظاهرا دو فیلم قبلی کارگردانش انتظارات را بالا برده بود. سپس نولان بمانند بسیاری از هم نسلان با استعدادش جذب سینمای عامه پسند شد ( یا سینمای عامه پسند را جذب خود کرد) و بعنوان کارگردان(2005) Batman begins انتخاب شد اما بیشتر از آن که فضای کمیک بوک روی او اثر بگذارد او روی فیلم تاثیر گذاشت و حس و حالی تیره و تار به قصه فیلمش بخشید. پس از مدت کوتاهی مشخص شد که ساخت این فیلم برای نولان به نوعی یک معامله هم محسوب می شد که در آن استودیوها بودجه پروژه های شخصی تر نولان را تامین کنند. بدین ترتیب بود که با (2006)Prestige نولان به سبک داستانگویی مورد علاقه اش بازگشت(در مورد این فیلم و ارزش های هنری اش که باعتقاد من بر عموم پنهان مانده است در آینده حرفها دارم!) در نهایت با Dark Knight(2008) کاری کرد که همه دنیا او را بشناسند.
والی فیستر: فیستر از Memento به نولان ملحق شده و تا امروز در کنار وی بوده است. پس از Following که توسط خود کارگردان فیلمبرداری شده بود، نولان برای پیاده کردن ساختار بصری پیچیده Memento احتیاج به یک مدیر فیلمبرداری حرفه ای داشت و فیستر علی رغم تجربه کم از نولان با تجربه تر بود. حاصل کار فوق العاده بود خصوصا در صحنه های سیاه و سفید فیلم که اکثرا در فضای خفه و بسته اتاق یک متل می گذشت. در بی خوابی نولان بکمک فیستر و نورپردازی هنرمندانه اش توانست تصویر شبهای سفید و بی پایان آلاسکا را به پرده سینما منتقل کند. این همکاری به نوعی سران استودیوی وارنر را مجاب کرد که برای پروژه عظیم بعدی نولان یعنی Batman Begins این اختیار را به نولان بدهد تا فیلمبردار دلخواهش را در کنار خود داشته باشد. فیستر این آزمون را نیز با موفقیت از سر گذراند و علاوه بر صحنه های اکشن و قراردادی فیلم، به ایجاد تصویری سیاه وتاریک از گاتهام سیتی نیز کمک کرد.
نولان(راست) و فیستر سر صحنه Dark Knight
از دیدگاه بصری، اوج همکاری فیستر با نولان در Prestige متجلی شد. اگر تمامی نقاط قوت فیلم را هم نادیده بگیریم، Prestige فیلمی است مملو از تصاویر زیبا و خیال انگیز از لندن عصر ویکتوریا گرفته تا کلرادوی اواخر قرن نوزدهم. حاصل کار فیستر آنقدر چشم نواز بود که علی رغم بی توجهی همگانی نسبت به Prestige، او برای فیلمبرداری این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
با این اوصاف موفقیت فیستر در تصویر سازی Dark Knight قابل پیش بینی بود اگرچه که با جایگزین کردن فضای مه آلود و فوق العاده تیره فیلم قبلی از این سری با سکانسهایی که اکثرا در روز فیلمبرداری می شدند(سکانس ابتدایی، سکانس ترور شهردار و ...) بسیاری از جذابیتهای بصری بالقوه فیلم از دست رفت. از تجربیات مهم فیستر و نولان در این فیلم میتوان به استفاده گسترده از دوربینهای پیشرفته IMAX در بسیاری از صحنه های اکشن فیلم اشاره کرد که مسلما به گام مهمی در گسترش این تکنولوژی گرانقیمت فیلمبرداری در سینمای جهان خواهد کرد.

دیوید جولیان : اگر جزو آن دسته از افرادی هستید که معتقدید موسیقی فیلم باید غیرخودنمایانه و صرفا در خدمت فیلم باشد، مطمئنا دیوید جولیان را آهنگساز مناسبی بشمار خواهید آورد.
موسیقی دیوید جولیان اغلب با یک سینتی سایزر ساخته می شود و فاقد عظمت کارهای ارکسترال است ضمن آنکه رگه هایی از موسیقی الکترونیک نیز در کارهای او بچشم می خورد. در پایان فیلمی که او آهنگسازش باشد، هرگز نمی توانید چیزی را بعنوان ملودی از موسیقی فیلم بخاطر آورید.
جولیان که از دوستان قدیمی نولان است از همان شروع کار وی و در Following در کنار او بود. در این فیلم -که جولیان حتی نقش کوتاهی را هم در آن بازی کرده است- موسیقی با نواهای ظریف و کنترل شده بر تنهایی قهرمان قصه تاکید می کند. رویکرد جولیان در بکارگیری موسیقی غیرملودیک در Memento با فضای فیلم هماهنگی کامل داشت. موسیقی این فیلم که بهترین کار حاصل از همکاری آهنگساز آن با نولان است، نمونه کاملی است از موسیقی ای که بجای به رخ کشیدن خود تنها به خلق و بسط قصه و فضای فیلم یاری می رساند. نواهای ممتد آکورد سازهای زهی(البته نواخته شده با سینتی سایزر) که همراه با Fade-In شدن یک آکورد جدید، Fade-Out می شود بطور کامل عارضه ذهنی قهرمان فیلم را در از یاد بردن مداوم وقایع، به تماشاگر منتقل می کند.
برخلاف فیستر، سبک آهنگسازی جولیان به مذاق استودیوهای هالیوودی که بیش از هرچیز بدنبال "عظمت" هستند، خوش نیامد. بهمین دلیل برای Batman Begins جولیان جای خود را به آهنگسازی با تجربه تر(آنهم دوتا یعنی جیمز نیوتن هاوارد و هانس زیمر!!) داد. اما در Prestige که پروژه ای شخصی برای نولان محسوب می شد جولیان دوباره به او پیوست. حاصل کار اینبار هم منجر به خدمت کامل موسیقی به تصاویر زیبای فیلم (بخصوص در صحنه های اجرای شوی شعبده بازان) شد.
در مجموع شجاعت و نیز از خودگذشتگی جولیان در اتخاذ چنین شیوه ای قابل تحسین است. کارهایش چندان مورد توجه قرار نمی گیرند در حالیکه او در ساختن موسیقی فیلم بیش از آنچه که در نگاه اول به چشم (یا به گوش!) می آید ظرافت به خرج می دهد. ( نظیر آنچه که در مورد Memento گفته شد و یا بکارگیری نواهای شبیه به صدای ناقوس جهت کمک به خلق فضای تاریخی در Prestige و ...).
در پایان : پس از Dark Knight نولان کار بر روی پروژه ای تحت عنوان Inception را آغاز کرده است. هنوز اطلاع ندارم که تیم همیشگی او در این فیلم نیز در کنارش هستند یا نه اما این همکاری تا همینجا هم پربار بوده است.
*این مطلب با پرداختن به آثار فیلمسازان دیگری نظیر دارن آرونوفسکی، برایان سینگر و ... ادامه خواهد یافت.

۳ نظر:

  1. موضوع جالبیه. به نظر من این گونه مطالب می تونه به تصور بیننده از یک فیلم ابعاد کاملا تازه ای بده.

    پاسخحذف
  2. salam omid jan
    az vaghti didameto harfato shenidam che dar morede honar va unche k dar vey vujud dare mesle cinema , musighi va va chizahai amsalohom joz b modernitizm shodan az noe darungaraiam naiafzud.motmaennam k neveshtehat morede rezayate hame khahad bud... fadaye to
    Kome!l

    پاسخحذف
  3. من شیفته کار کریس نولان و برادرشم . ممنتو و فالوئینگ و این اواخر دارک نایت نشون داد این دو تا برادر و تیمشون فوق العاده اند . در ضم لینکت کردم .

    پاسخحذف